برچسبها:
بارالها! به سوی تو آمده ام تا دریابی ام.
به سوی تو آمده ام تا از تو مدد جویم؛ یاری طلبم و بخواهم که مرا به خود وانگذاری؛ که من پوچم بی تو!
اکنون که در آستانه شروع ماه مهر هستیم و سال علم آموزی جدیدی پیش روست، از تو
می خواهم مرا یاری کنی تا در مسیری گام بردارم که مروّج علم و آیین تو باشم.
یاری ام کن تا همواره در آموختن، حریص باشم و در ترویج آموخته هایم، سخی.
یاری ام ده تا بیاموزم آنچه را تو می پسندی و دوری جویم از آنچه ناپسند توست.
کمکم کن قلم که در دست می گیرم، به یاد تو باشم و آنچه می نگارم، مورد رضای تو باشد.
بر صفحه تاریک دلم با قلم الهی ات نقشی بزن که تا زنده ام، به اینکه موجودی مفید فایده در هستی بی پایانت بوده ام، به خود ببالم.
در این ماه مهر، از مهر بی کران خویش باز هم به من ببخش و این آغازِ دوباره را برایم آغازی مبارک رقم بزن.
به لطف و کرمت، یا ارحم الراحمین!
برچسبها:
دهه ي كرامت :از ميلاد با سعادت حضرت معصومه تا ميلاد فرخنده ي امام رضا (ع)
شناخت زواياي زندگي پيشوايان دين ، از ضروريات مكتب اسلام است .بي شناخت روشناي خورشيدهاي فروزانحيات ، فرداي بشر تاريك و بي افق خواهد بود . دهه ي كرامت ، كرامتي ست تا با پرتويي از آموزه هاي دين كه در رفتار و گفتار امام هشتم آشكار است ، آشنا شده و طريق زندگي خويش را بر اين مباني استوار نموده و روشناي هدايت را به وضوح در لحظه لحظه ي زندگيمان حس كنيم و طعم معنادار زندگي را در سايه ي نور ولايت تجربه نماييم .
باتشكر فراوان از همه دوستان و آشنايان و خيرين محترمي كه هرسال مرا در اين راه ياري مي كنند."همت تان پابرجا و انديشه تان سبز"
برچسبها:
در زندگي زخمهايي هست كه مثل خوره روح را آهسته در انزوا ميخورد و ميتراشد.
اين دردها را نمي شود به كسي اظهار كرد، چون عموما عادت دارند كه اين دردهاي باورنكردني را جزو اتفاقات و پيش آمدهاي نادر و عجيب بشمارند و اگر كسي بگويد يا بنويسد ، مردم برسبيل عقايد جاري و عقايد خودشان سعي مي كنند آنرا با لبخند شكاك و تمسخر آميز تلقي بكنند – زيرا بشر هنوز چاره و دوايي برايش پيدا نكرده و تنها داروي آن فراموشي به توسط شراب و خواب مصنوعي به وسيله افيون و مواد مخدره است – ولي افسوس كه تاثير اينگونه داروها موقت است و بجاي تسكين پس از مدتي بر شدت درد مي افزايد.
برچسبها:
ﺗﻮ ﯾﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩﻥ
ﭘﯿﺮﯼ ﻧﻮﺑﺖ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺩﺍﺩﻧﺶ ﺭﺳﯿﺪ
ﮔﻔﺖ: ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺩﻭ ﺑﻮﺳﻪ ﮐﻪ ﻭﻗﺖ ﮔﺮﻓﺘﻨﺶ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﻤﯿﺸﻪ
ﻣﯿﮕﻦ :ﺩﻭ ﺑﻮﺳﻪ!
ﻣﯿﮕﻪ: ﺁﺭﻩ ﭘﺴﺮﻡ
ﻣﯿﺨﻨﺪﻥ ﺑﻬﺶ...
همه ﺳﺎﮐﺖ ﺷﺪن
ﯾﮑﯽ ﭘﯿﮏ ﺭﻭ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺖ
ﮔﻔﺘﻦ: ﺣﺎﻻ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﮐﺪﻭﻡ ﺩﻭ ﺑﻮﺳﻪ؟؟؟
ﮔــــــﻔﺖ: ﺍﻭﻟـــــﯿﺶ ﻭﻗـــﺘﯿﻪ ﮐﻪ ﺑﭽــــﻪ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﯿﺎﺩ ﻭﻣــــــﺎﺩﺭﺵ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺭﻭ ﻣﯿﺒﻮﺳﻪ ﻭﺑﭽﻪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﻤﯿﺸﻪ
ﺩﻭﻣـــــﯿﻦ ﺑﻮﺳــــــﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻣــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــﺎﺩﺭ ﻓﻮﺕ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻭبچه ﮔﻮﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺭﻭ ﻣﯿﺒﻮﺳﻪ ﻭﻣــــــــــﺎﺩﺭ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﻤﯿﺸﻪ
ﺑﻌﻀﯿﺎ ﭘﯿﮏ ﺗﻮ ﺩﺳﺘﺸﻮﻥ ﺧﺸﮏ ﺷﺪ ﻭﺑﻌﻀﯿﻬﺎ ﻫﻢ ﺍﺷﮏ ﺍﺯ ﭼﺸﻤﺸﻮﻥ ﺭﻭﺍﻥ ﺷﺪ
***ﺑـــــــﻪ ﺳــﻼﻣﺘﯽ ﺗﻤــــﺎﻡ ﻣــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاﺩﺭﺍ***
برچسبها:
هوا را از بگير ، خنده ات را نه.
سبوي شكسته ي دلم را به دست مي گيرم و كنار پنجره ات مي نشينم.
همان جايي كه دل هاي سبز به ميله هايش دخيل مي بندند
اجابت گاه پيشكش هاي اهالي پاك و عاشق
شعر تنهايي ام را در شب باراني مردمكم زمزمه ميكنم
"گفتي شكسته بيايم به ديدنت
آيا از اين شكسته تر هم مي شود"
وضوي اشك ميگيرم
كالبدم كه در حضور تو به نماز مي ايست، حرف به حرف شراب مي شود
ركوع مست مي كند
سجود به فرياد مي آيد.
هوا را از من بگير ، خنده ات را نه.
آيينه ي اشكم مي شكند
اما نه!
اين صداي ريزريز شدن تكه هاي بشكسته قلبم است
برچسبها:
من و ماه
ماه بالاي سر شهر است
اهل اين شهر همه در خوابند
تيك تيك ساعتم اما، بيدار
چشم ها همه خسبيده
چشم من چون چراغي روشن
ماه تابيده به منزلگه من
به لب بام
به پتويي نازك
به گليمي كوچك
و متكايي كوچك تر.
ماه،نوازش كرد بستر زبر مرا
خنده اي بي مفهوم
برلبم جاري شد
همه جا آرام است ،اما
بوق ماشين ها گاهي
مي رسد از دور دست.
جاده نزديك من است
پشت آن ، پارك عريض
صندلي ها پيدا نيست
تاب ،سرسره پيدا نيست.
سايه هايي از دور
مثل تنهايي من
مثل آواز خدا پيداست.
نيمه شب بگذشته
آسمان آبي نيست.
صندلي آبي نيست.
تاب ،سرسره،آبي نيست.
همه چي رنگ كبودي دارد.
لب بام
فرش من
اين پتو
همه چي تاريك است.
خود من تاريكم.
رنگ ها خاموش
همه چي،رنگ تاريكي ست.
ماه بالاي سر تنهايي ست.
برچسبها:
اگر فرصت داشتم ،
دوباره كودكم را بزرگ كنم ...
اگر فرصت داشتم دوباره كودكم را بزرگ كنم،
به جاي آنكه انگشت اشاره ام را به طرف او بگيرم
در كنارش انگشت هايم را در رنگ فرو مي بردم و برايش نقاشي مي كردم.
اگر فرصت داشتم دوباره كودكم را بزرگ كنم،
به جاي غلط گيري، به فكر ايجاد ارتباط بيشتر بودم
بيشتر از آنكه به ساعتم نگاه كنم به او نگاه مي كردم.
اگر فرصت داشتم دوباره كودكم را بزرگ كنم،
سعي ميكردم درباره اش كمتر بدانم ، اما بيشتر به او توجه كنم.
به جاي اصول راه رفتن، اصول پرواز كردن و ديدن را با او تمرين مي كردم.
اگر فرصت داشتم دوباره كودكم را بزرگ كنم،
از جدي بازي كردن دست برمي داشتم و بازي را جدي مي گرفتم
در مزارع بيشتري مي دويدم و به ستارگان بيشتري خيره مي شدم.
اگر فرصت داشتم دوباره كودكم را بزرگ كنم،
بيشتر در آغوشش مي گرفتم و كمتر او را به زور مي كشيدم.
كمتر سخت مي گرفتم و بيشتر تاييدش مي كردم.
اگر فرصت داشتم دوباره كودكم را بزرگ كنم،
اول احترام به خود را در او مي ساختم و بعد خانه و كاشانه را.
وبيشتر از آنچه عشق به قدرت را يادش بدهم ، قدرت عشق را يادش مي دادم.
برچسبها:
لب خشك زمان
غصه را نوشيدم
در سه كنج زخم آلود اتاق مي گريم
رد شلاق به هر جا مانده
باد مي آيد ولي خاموش
باران مي كوبد، آه اما بي صدا
ديري ست مانده يك جسد گلگون
در خلوت كبود تخت
سر جدا، تن جدا
گويي هر عضو آن زعضو دگر
دور مانده است
شب نفس نمي كشد
ترسيده است شايد
من خيره ام اما
گريه ام بي ثمراست حتما
خفه مي كنم اشكم
برمي خيزم
مي كشم ان جسد سرد به آغوش
مي فشارم دندان
مي كشم عضو دگر را نيز هم
بوسه ام نثارش مي كنم بر يادگار بابا
من در آن ظلمت شب
در دل خشم غم انگيز زمان
پي نخ و سوزن مي گردم
تا بدوزم سر بي جان به تن
سوزنم مي شكافد انگشت
خون مي ريزد
مي مكم من انگشت
شب من سرد است و افسرده
آه نه، شب من نمناك است
مي شويد لكه خون ها را
غم نمناكي من
آه دنيا
ظلم تا كي!
عشق وصله شده را
مي فشارم بر سينه
دير شد بايد خوابيد
مي خزم زير لحاف
پلك هايم سنگين
مي رسند آرام بر هم
قطره اشكم اما
مي چكد از گوشه ي چشم
بر لب خشك زمان
برچسبها:
شخصيت شناسي و نوع گروه خوني
شخصيت افراد با گروه خوني آنها در ارتباط است.
Oگروه خوني
افراد داراي اين گروه خوني از نظر شخصيتي اجتماعي ،سالم و اذ نظر روحي، قوي و هدفدار بوده و در دوستي....
Aگروه خوني
اين افراد سازمان دهنده ، مطيع و درعين حال نيرومن هستند. به فعاليت هاي گروهي....
Bگروه خوني
اين افراد به خوبي مي توانند خود را با محيط وفق دهند. رك،حساس،داراي پشتكاروغيرقابل....
ABگروه خوني
در شرايط و موقعيت هاي پيچيده و سخت ،اغلب به آرامي صحبت مي كنند.منطقي،رمانتيك،خلاق،حسابگر،صادق،محافظه كار و....
برچسبها:
لبخند تو
اين قصه از فراق توست مي داني
دلم اسير لبخند توست مي داني
شايسته است خانه تكاني كنم دلم
اين گردباد اندرون ازبراي توست مي داني
بايد كه پلك برهم زنم تند و تند
آلونك چشمم از دوري تو درياست مي داني
گويند دل كلبه ي عشق است
اين عشق ويرانگر كلبه ست مي داني
غم درون سينه ام زنجير شد
لخته خون ها از همان زنجير است مي داني
در بهاران ريخت برگ و بار من
باز اميدم لبخند توست مي داني
برچسبها:
رنگ نگاه تو
امروز نيز ميخانه ام پناهگاه من است
لبخند دلنشين تو ،ميهمان من است
آن نقش رخ ، كه در قلب من جاگذاشته اي
زيب سرا و محفل و كاشانه ي من است
يادت نمي رود از برم،اي غزال عسل چشم من
رنگ نگاه توست كه پيمانه ي من است
صحرا و دشت دفتر عشق است ساقيا
شايد اين گردش دهر ،چوافسانه ي من است
شمع خاموشم وحبس در محفل ها
هرلحظه ياد تو پروانه ي من است
برچسبها:
برچسبها:
مي خواهم برگردم به روزهاي کودکي آن زمان ها که :
پدر تنها قهرمان بود...
عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه ميشد..
بالاترين نــقطه ى زمين، شــانه هاي پـدر بــود..؛
بدتـرين دشمنانم، خواهر و برادر هاي خودم بودند..
تنــها دردم، زانو هاي زخمي ام بودند؛
تنـها چيزي که ميشکست، اسباب بـازيهايم بـود..
و معناي خداحافـظ، تا فردا بود...!
برچسبها:
اظهار وجود:
هنوز کسی از وجودم خبر ندارد .البته وجود که چه عرض کنم .هرچند ساعت یکبار تا می خواهم سلول هایم را بشمرم همه از وسط تقسیم می شوند و حساب و کتابم به هم می ریزد.
زندان :
گاهی وقت ها فکر میکنم مگه چه کار بدی کردم که مرا به تحمل یک حبس 9 ماهه در انفرادی محکوم کرده اند ؟؟؟؟!!!!!!!!!
فرق اینجا با آنجا :
داشتم با خودم فکر می کردم اگه قراربود ما جنین ها به جای رحم مادر در جایی از بدن پدرها زندگی می کردیم چه اتفاقاتی می افتاد:
- احتمالا در همان هفته های اول حوصله شان سر می رفت و سزارین می کردند !!!
- کشوی میزشان را از طریق هل دادن با شکمشان می بستند !!!
- اگر ویار می کردند باعث به وجود آمدن قحطی می شد!!!
- به خاطر بی توجهی تا لحظه زایمان هم سراغ دکتر نمی رفتند و احتمالا در اداره وضع حمل می کردند!!!
- اگر بچه توی شکمشان لگد می زد ،آنها هم فورا توی سرش می زدند تا ادب شود !!!
بلوتوث:
امروز موقع سونوگرافی هرچی برای دکتر دست تکون دادم که از من عکس نگیر نفهمید،الان حسابی نگران شدم می ترسم عکس هایم پخش شوند چون از نظر پوشش اصلا در وضعیت مناسبی نبودم
اعتمادسازی:
امروز همش می خواستم بروم گشت و گذار اما مادر اینقدر نگران گم شدن من است
آنچنان مرا با بندناف بسته است که نمی گذارد دور شوم
موج مکزیکی:
اینکه بعضی وقتها حسابی قاط میزنم به خاطر امواج موبایل است.
مادرم،نمی شود به احترام من کمتر اس ام اس بازی کنی؟ فردا روز اگر نوار مغزیم مملو از موج های مکزیکی بود، تقصیر خودت
است …! راستی از پارازیت ها چه خبر؟!
سکوت سرشار از ناگفته هاست:
از بس به خاطر سکوت اینجا عقده ای شدم که تصمیم گرفتم به محض تولد فقط جیغ بزنم تا تخلیه شوم.....
چندبار مصرف:
لابد شنیده اید که یک نفر می رود و از فروشنده می پرسد که آقا نان یک بار مصرف دارید؟
و فروشنده میخندد و می گوید مگر نان چند بار مصرف هم داریم؟؟
خواستم بگم اصلا هم خنده دار نیست اینجا هر چیزی که به من برسد دوبار مصرف است!!!!
جغرافیای بدن:
فکر کنم در قطب جنوب هستم چون در این مدت اینجا همیشه شب است....
با اجازه تون خسته شدم . ميخوام بخوابم منتظر يادداشتهاي بعدي من باشيد. فعلا بااااااااااااااااااااااااااااااااااااي
برچسبها:
الهامات لرد كانشجي
به ما مي گويد :
افكار بزرگ و سودمندي داشته باشيم
گوشهاي بزرگش ندا مي دهد :
صبورانه ايده ها و پيشنهادات نو را بشنويم .
چشمان باريكش به تمركز عميقي كه براي به پايان رساندن
درست و سريع كارها لازم است اشاره دارد .
دماغ درازش مي گويد نسبت به اطرافمان كنجكاو باشيم تا تازه ها را بياموزيم و دهان كوچكش به يادمان مي آورد كمتر بگوييم و بيشتر بشنويم .
برچسبها:
تربيت اكتشافي
در مقابل
تربيت اكتسابي
اگر دانش آموزي براي رسيدن به حقيقتي سه روز وقت صرف كند تا آن را شخصا كشف كند به صرفه تر از آن است كه همان حقيقت را در يك ربع ساعت برايش توضيح دهيم . اين روش خود به خود پيشرفت سريع كودك را در مراحل بعدي رشد تضمين مي كند .
ژان پياژه
در تربيت اكتشافي ذهن كودك مساله مدار است و در تربيت اكتسابي ذهن او پاسخ مدار مي باشد . در شيوه مساله مدار ذهن كودك فعال ، تشنه ، تحريك شده ، كنجكاو ، متفكر و جستجوگر است و در شيوه پاسخ مدار ذهن كودك دريافت كننده منفعل ، خنثي شده ، ارضاشده و متحجر است .
برچسبها:
بياييد نويسندگاني بزرگ به آينده تحويل دهيم!
وقتي در محيط كاري يا جلسات شوراي معلمان با ديدي نقادانه به خود و ديگر دوستان مي نگرم ؛ به صورت جدي با مشكل نوشتن دوستان مواجه مي شوم . گاه مي بينم كه با چه روش هاي متنوعي در برطرف نمودن مشكلات دانش آموزان و يا مدرسه گام بر مي دارند اما دريغ از مكتوب چند مورد از آنها و شركت در جشنواره هاي اقدام پژوهي! هميشه با جمله ي ‹‹ ما كه نويسنده يا پژوهنده نيستيم ››از اين امر خطير شانه خالي مي كنيم و من معتقدم كه اگر ما را نويسنده بار نياورده اند چرا ما مثل آنها رفتار كرده و....!
بياييد ما نويسندگاني بزرگ به جامعه آينده تحويل دهيم.
به نظر من نوشتن يعني انديشه ي خويش را با صداي كاغذي عنوان كردن ؛ و چه بهتر است كه در دنياي امروزي اين انديشه را با صداي فناوري عنوان كنيم ؛ و اين امكان پذير است با آموزش نحوه ايجاد وبلاگ و كار در محيط وبلاگ به دانش آموزان؛ تا هريك وبلاگي براي خويش بسازند و هفته اي حداقل يك يادداشت هرچند كوتاه در آن بنويسند.
اينگونه مي توانيم هم گامي در راه نويسندگي برداشته و هم حلقه ارتباطي عميق و موثري بين دانش آموزان يك كلاس و كلاس هاي ديگر و جهاني بزرگ ايجاد كنيم كه هر يك مي توانند با خواندن مطالب يكديگر و درج نظرات براي هم ، باعث تشويق يكديگر شده و گامي در پي گام ديگر بردارند.
در ضمن ميتوانيم با استفاده از خلاقيت هايي كه داريم با استفاده از متدهاي متنوع باعث هر چه بيشتر فعال شدن دانش آموزان شويم از قبيل:
- با درج يك نظر كوتاه و دلگرم كننده ، رشته ي ارتباطي را قوي تر كنيم.
- نكات مهم بعضي از وبلاگ ها يشان را يادداشت نموده و سر كلاس براي خودشان بخوانيم تا تشويق شوند.
- قسمتي از يك وبلاگ را چاپ نموده با ذكر نام دانش آموز در تابلوي اخبار آموزشگاه نصب نماييم.
- و...
برچسبها: